پرفسور خسته

پرفسور خسته

یادداشت‌های گاه و بی‌گاه یک فرد محترم در یک محیط نامحترم
پرفسور خسته

پرفسور خسته

یادداشت‌های گاه و بی‌گاه یک فرد محترم در یک محیط نامحترم

من آمده‌ام. وای وای، من آمده‌ام!

            تهاجم فرهنگی به خانهٔ ما تهاجم کرده و همه را از راه به در کرده است. البته واضح است که فقط به من تهاجم کرده و بقیه را فقط نصیحت کرده و از کنارشان گذشته! این در حالی است که تلویزیون ما مدام رشد چشم‌گیر مخاطبان‌ش را به رخ‌مان می‌کشد و گاهی هم توی اقصی نقاط بی‌ناموسی‌م، این آمار را فرومی‌کند! البته خودش دائم از کلمهٔ چشم‌گیر استفاده می‌کند وگرنه؛ فقط فیلم‌هایی که من هر شب منتظرم تا بقیه خوابشان بگیرد و مثل مردعنکبوتی بپرم روی ماهواره ضبط‌شان کنم برای من چشم‌گیرند! چند شب پیش وقتی من منتظر بودم تا بقیه بخوابند، زده بودم روی شبکه سه و یک سری آدم را دیدم که مثل سرخپوست‌ها دور هم جمع شده بودند و به عوامل سریال‌ها و برنامه‌های نوروزی جایزه می‌دادند و مدام از همان تولیدات خودشان تعریف می‌کردند و می‌خندیدند. اگر از رشد چشم‌گیر، منظورشان آدم‌هایی مثل من باشد که هر شب برای این‌که بقیه از تلویزیون خسته شوند، می‌زنند روی این شبکه‌های داخلی تا خوابشان بگیرد و بعدش برنامهٔ مورد علاقه‌شان را ضبط کنند، فکر می‌کنم آمارشان هم از چشم‌گیر هم رد می‌کند و می‌رسد به چیزی توی مایه‌های درصد شصت و سه درصدی انتخابات هشتاد و هشت. من از این آمار هم چیزی سردر نمی‌آورم. اما اگر آن آمار هشتاد و هشت دروغ بود، فکر می‌کنم این آمار دیگر درست باشد. به هر جهت شوخی که نیست! آن آمار را فقط خودشان می‌دانستند اما این آمار را همهٔ افرادی که بقیه را می‌خوابانند، می‌دانند دیگر! نیازی به دروغ‌گویی نیست…

            القصه… این باشد اولین پست وبلاگی من در سال ۹۴. این همه نوشتم تا ببینم که آیا درست کار می‌کند یا خیر؟! بگذارید امتحان کنم… یک، دو، سه… یک، دو، سه… صدا میاد؟! صدا می.. صدا م.. صدا .. صد.. ص .. ... ...

نظرات 9 + ارسال نظر
فتانه یکشنبه 4 تیر 1396 ساعت 03:31 ب.ظ http://fattaneh69.blogsky.com

به نظرم شما یه نویسنده فوق العاده ای....
تو نوشتن خیلی استعداد داری...

فاطمه پنج‌شنبه 31 فروردین 1396 ساعت 08:47 ب.ظ http://kunkori96.persianblog.ir

من همین پارسال که 17سال بیش نداشتم تازه فهمیدم پورن واین مزخرفات یعنی چه
راستش من در روستا زندگی میکنم به دور از دغدغه های بزرگسالان وشهری
پورن استارهای من گوساله کوچکم است که با شوق وذوق بعضی روزها به دیدنش میروم دراغوش میکشمش واحساس مادری بهم دست میدهد حالا فکرنکنید بقول خودتان از ان فکرهای چیز منحرفانه نکنید که رابطه انسان وحیوان نه عاغا جان من مانند دوران کودکی گوساله ام را شبیه همان عروسک عمو زنجیر باف دوست میدارم وبه ان عشق میورزم خلاصه اینکه روستایی بودنم باوجود مشکلات خیلی زیاد دوست دارم همینکه تفریحاتم رفتن به باتلاق و خوردن الوچه تازه کنده شده بادستان خودم از درخت یاخوردن شاه توت سرخ وکثیف شدن سروصورتم همانند دوران 5سالگی ام رادوست دارم حرفای مادرومعلمانم که میگویند توهیچگاه بزرگ نمیشوی همین ها برای من دلنشین است دیگه خیلی حرف نمیزنم نوشته هایتان بسی بسیار دوست داشتنی است
منتظر حضورسبزتان در وبم هستم

زن عاشق یکشنبه 15 آذر 1394 ساعت 04:59 ب.ظ http://zanashegh.blogfa.com

بامزه بود

dream شنبه 10 مرداد 1394 ساعت 02:12 ق.ظ

دارم دوباره میخونم،خییییییلی خنده دار بود:-)

الهام جمعه 26 تیر 1394 ساعت 10:53 ب.ظ

الان حس یه دختر بچه ی بی پناه و دارم که ممکنه تو از تو لپ تاپ یهو بپری بیرون بکشیش
یعنی این جوریه یا اینم شوخیه؟
دبستان آیا؟

آٰره دبستان! من واسه خودم کسی بودم!

mina چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 12:52 ب.ظ http://posiiiitive-enerrrgy.mihanblog.com

خدا رحم کنه پس...

رها پنج‌شنبه 3 اردیبهشت 1394 ساعت 02:58 ب.ظ

روانی

سارا یکتا سه‌شنبه 1 اردیبهشت 1394 ساعت 05:00 ب.ظ http://www.sarakhafan.lxb.ir

روان و خودمانی نوشتی ولی بدور از عقله. دخترکبری خانم باهاش دوس شی بصرفه تره ها.خخممخ

دختر کبری خانم بهم معرفی می کنی؟ آدرسی، شماره ای چیزی ازش داری بهم بده. برای آخرتت دعا می کنم :)

سپیده 21 سه‌شنبه 1 اردیبهشت 1394 ساعت 08:34 ق.ظ

یه بچه دبستانی؟
عکس؟

شما زیادی زود بزرگ شدی.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد