تهاجم فرهنگی به خانهٔ ما تهاجم کرده و همه را از راه به در کرده است. البته واضح است که فقط به من تهاجم کرده و بقیه را فقط نصیحت کرده و از کنارشان گذشته! این در حالی است که تلویزیون ما مدام رشد چشمگیر مخاطبانش را به رخمان میکشد و گاهی هم توی اقصی نقاط بیناموسیم، این آمار را فرومیکند! البته خودش دائم از کلمهٔ چشمگیر استفاده میکند وگرنه؛ فقط فیلمهایی که من هر شب منتظرم تا بقیه خوابشان بگیرد و مثل مردعنکبوتی بپرم روی ماهواره ضبطشان کنم برای من چشمگیرند! چند شب پیش وقتی من منتظر بودم تا بقیه بخوابند، زده بودم روی شبکه سه و یک سری آدم را دیدم که مثل سرخپوستها دور هم جمع شده بودند و به عوامل سریالها و برنامههای نوروزی جایزه میدادند و مدام از همان تولیدات خودشان تعریف میکردند و میخندیدند. اگر از رشد چشمگیر، منظورشان آدمهایی مثل من باشد که هر شب برای اینکه بقیه از تلویزیون خسته شوند، میزنند روی این شبکههای داخلی تا خوابشان بگیرد و بعدش برنامهٔ مورد علاقهشان را ضبط کنند، فکر میکنم آمارشان هم از چشمگیر هم رد میکند و میرسد به چیزی توی مایههای درصد شصت و سه درصدی انتخابات هشتاد و هشت. من از این آمار هم چیزی سردر نمیآورم. اما اگر آن آمار هشتاد و هشت دروغ بود، فکر میکنم این آمار دیگر درست باشد. به هر جهت شوخی که نیست! آن آمار را فقط خودشان میدانستند اما این آمار را همهٔ افرادی که بقیه را میخوابانند، میدانند دیگر! نیازی به دروغگویی نیست…
القصه… این باشد اولین پست وبلاگی من در سال ۹۴. این همه نوشتم تا ببینم که آیا درست کار میکند یا خیر؟! بگذارید امتحان کنم… یک، دو، سه… یک، دو، سه… صدا میاد؟! صدا می.. صدا م.. صدا .. صد.. ص .. ... ...